همدلی

همدلی همدلی یا یکدلی که اکثراً empathy نامیده میشود به معنی واقعی آن خود را بجای کسی دیگر قرار دادن است.
همدل یعنی: داشتن احساس‌های قلبي مشابه. همدلي با یک فرد يعني درك احساس‌هاي قلبي آن فرد به ‌شكلي كه عواطف و احساس‌هاي درونيش درك شود. همدلي يك عمل لازم حمايتي براي افراد حساب میشود كه برای شان كمك می‌كند تا مراحل بحراني زندگي را به‌خوبي بگذرانند . وقتي دل ما به حال كسي مي‌سوزد نسبت به احساساتش همدردي مي‌كنيم ولي دلسوزي و ترحم به افراد.. ديگر همدلي حساب نمیشود. همدلي  به معناي  هم عقيده بودن با او نیست.بلكه منظور اين است که احساسهای او را درك ‌كنيم.
به معني ديگر همدلي يعني اينكه بتوانيم بدون اینکه در موقعيت طرف مقابل قرار گرفته باشيم خود را به جاي او بگذاريم و از چشم او مسأله را ببینیم و درك كنيم.  مثلاً همدلي با زلزله‌زدگان و يا فرد مصيبت ديده و يا . . . همدلي به فرد كمك مي‌كند تا بتواند انسانهاي ديگر را حتي وقتي با او تفاوت دارند بپذيرد و به آنها احترام داشته باشند.
روانشناسان تحقیقاتی در این زمینه نموده اند تا دریابند که اطفال از چه سن و سالی قابلیت همدلی را کسب میکنند و یا در کدام سن میتوانند خود را جای دیگران قرار دهند. جریان یکی از این تحقیقات چنین است:   دو طفلی چهار ساله با یک موترک چوبی بازی میکنند. پیش روی آنها، یک قطی و یک سبد قرار دارند. حال طفل اولی (یما) موترک را در قطی میگذارد و سپس از اطاق بیرون میشود. طفل دومی (جمشید) در اطاق است و ما موترک را از قطی برداشته و در سبد میگذاریم قسمیکه جمشید این عمل را خوب می بیند. حال از او میپرسیم اگر یما بیاید، موترک را در کجا خواهد پالید؟
اگر یما قابلیت همدلی یا empathy داشته باشد، فوراً میگوید در قطی. چرا چنین میگوید؟ زیرا او میتواند خودش را جای یما احساس کند، چون یما موترک را در قطی گذاشته بود. ولی اگر بگوید در سبد، به این معناست که او هنوز نتوانسته فکر و احساس دیگران را بخوبی درک نماید. البته این یک موضوعی بسیار جدی نیست، زیرا این قابلیت در بعضی ها سریع و در دیگران به آهستگی پرورش می یابد.
یک تجربه دیگر نشان میدهد که وقتی یک مادر با چشمان هراسان به چیزی نگاه کند، طفل اش نیز از آن شی میترسد. زیرا، طفل ترس مادرش را بخوبی احساس میکند.
اینگونه تحقیقات علمی ثابت میسازند که انسان با یک کیفیت عالی آفریده شده و قابلیت همدلی و احساس همنوع را درخود دارد.
ولی در زندگی روزمره به ندرت شاهد همدلی و یکدلی بین انسانها هستیم. مثلاً شخص خودم، بخوبی میدانم که من از همدلی بعضاً فرار میکنم، مبادا بدبختی آن بیچاره را احساس کنم و وجدانم مرا مجبور سازد تا به او کمک نمایم. بهر حال، ولی ضرور نیست که از این وضعیت رقتبار انسان، از این حسادت بجای همدلی و از نفرت بجای یکدلی، ناامید باشیم. چونکه میدانیم ما سرمشقی داریم که در یکدلی همتا ندارد. قابلیت همدلی یا empathy او کامل است، محبت او نظیر ندارد. وقتی او بروی صلیب میخکوب شده بود و مردم او را دشنام داده او را مسخره میکردند، او در حق قاتلین اش دعا کرده گفت» ای پدر، اینان را ببخش، زیرا نمی دانند چه میکنند« ( لوقا ۲۳: ۳۴ )
البته، آسان است که خود را بجای نیکو کارن و عادلان قرار دهیم. ساده است که اشخاص صادق و شریف را درک کنیم. به همین سبب، تقلید کردن از نیکوکاران برای همگی ما آسان است. حتی یک فرد بسیار مضحک، بخوبی در نقش یک انسان عدل بازی میکند. اما، هیچکدام ما آرزو نداریم که یک گناهکار یا خطا کار را احساس کنیم. نخیر، از من چنین انتظاری نباید داشت زیرا نمی توانم خودم را جای یک جنایتکار قرار دهم. ما ابداً نمی خواهیم گناهکاران را درک کنیم. گرچه خود ما نیز کم یا زیاد گناهکار هستیم ولی، از آنها نفرت داریم. شخصاً خودم درگذشته با این گفته خود را فریب میدادم که: گناهان من صغیر هستند و از آنها کبیر! پس خدایا، مرا ببخش و نه آنان را… اما خوشبختانه عیسی مسیح شبیه من نبود.
او آمده بود تا در راه گناهکاران بمیرد و بجای خطا کاران، سزای مرگ را و جدایی از خدا را بخودش بگیرد. مسیح نه تنها عادلان را بلکه گناهکاران را نیز احساس میکرد. او با خطا کاران همدلی داشت، گرچه از خطایا و گناهان شان سخت متنفر بود. به همین دلیل، او روی صلیب، به جرم محبت به من و شما، جان داد. باشد که از او سرمشق بگیریم. باشد که ترس یک گناهکار را، هراس یک خطا کار را درک کنیم و این مژده را به ایشان بدهیم که: آغوش خدا بروی تو نیز باز است.

ی بسا هندو و ترک همزبان
ای بسا دو ترک چون بیگانگان
پس زبان محرمی خود دیگرست
همدلی از همزبانی بهترس