روزه در لغت به معنی امساک و خوداری از خوردن غذا و سایر اعمالی بد و شیطانی است. بلی، وقتی روزه میگیریم، خدا از ما نمی خواهد که صرف دهن خود را بسته نمایم و خود گرسنه را نگهداریم.
روزه که خدا از همۀ ما و شما میخواهد ، چی قسم روزه است و چی باید بکنیم.
در این زمینه در کتاب مقدس بسیار واضح گفته شده است. در کتاب اشیعای نبی در فصل پنجاه و هشتم چقدر زیبا و شیرین بیان شده که چنین میگوید:» مردم از خداوند میپرسند:» چرا وقتی که روزه داشتیم، ندیدی و چرا هنگامیکه از گرسنگی رنج میبردیم،متوجه نشدی؟ خداوند جواب میدهد:» درست است لاکن شما وقتی روزه میگیرید، فقط در فکر مفاد خود هستید و به گارگران تان ظلم میکنید. هنگامیکه روزه دار هستید، باهم جنگ و دعوا میکنید و یکدیگر را با مشت میرنید. این نوع روزه نزد من قابل قبول نیست. وقتی روزه میگیرید، ریاضت میکشید، سرتان را مثل نیَ خَم میکنید و بر نمد و خاکستر دراز میکشید. آیا این را روزه میخوانید و فکر میکنید که من آنرا می پذیرم؟
روزه ای را که من می پسندم انیست: زنجیر ها ظلم را بگشاید، یوغ بی عدالتی را بشکنید و مظلومان را آزاد کنید. غذای تان را با گرسنگان تقسیم کنید. دروازۀ خانۀ تان را بروی مردم مسکین و بی خانه باز گذارید. به برهنگان لباس بدهید و از خویشاوندان تان خود را پنهان نکنید. آنگاه نور سخاوت تان مثل سپیده دم میتابد و دردهای تان فوری مداوا میشوند. من همیشه با شما میباشم و جلال من شما را از هر جانب محافظت میکند. هر گاهی که دعا کنید، من آنرا اجابت میکنم و وقتی که از من کمک بخواهید، من به یاری تان میشتابم.
اگر یوغ ظلم و ستم، اشاره کردن به انگشت و تهمت ناحق را از میان خود دور کنید، اگر به گرسنگان غذا بدهید و احتیاجات نیازمندان را فراهم نمایید،آنگاه نور تان در تاریکی مدرخشد و تاریکی اطراف تان مثل آفتاب ظهر روشن میشود. من همیشه راهنمای شما میباشم و با نعمت های خود شما را سیر میسازم و نیرومند نگاه میدارم. مثل باغی سیراب میشوید و به چشمه ای مبدل میگردید که آبش هرگز خشک نمیشود.»
عیسی مسیح در مورد روزه و روزه داران در انجیل متی چنین میفرماید:» وقتی روزه میگیرید مانند منافقان، خود را افسرده نشان ندهید. آنها چهره های خود را تغییر میدهند تا روزه دار بودن خود را به رُخ دیگران بکشند. بیقین بدانید که آنها اجر خود را یافته اند! اما تو وقتی روزه میگیری، سرت را چرب کن و صورت خود را بشوی تا مردم از روزۀ تو با خبر نشوند، بلکه فقط پدر تو که در نهان است آن را بداند و پدری ک هیچ چیر از نظر او پنهان نیست اجر تو را خواهد داد.»
وقتی که ما به این فرموده عیسی مسیح درمورد روزه و دیندارن دقت میکنیم، به این پی میبریم که عیسی مسیح دو قسم روزه و دیندارن را دراین آیات به مقایسه گرفته است. یکی روزه و دیندارن فریسی و دیگری روزه و دیندارن واقعی و اصلی. اولی مبتنی بر خود نمایی، فخرفروشی تظاهر و پاداش از طرف انسان است و دومی مبتنی بر فروتنی، پیروی از کلام خدا و پاداش از طرف خدا.
روزه که خدا از ما میخواهد این است که از گناه های خود توبه کنیم. مال مردم را نخوریم، خون مردم نریزانیم. برای مردم و وطن خود صادق و وفادار باشیم. حرام را از حلال تفکیک کنیم. خود را انکار کنیم، شکسته نفسی را پیشه کنیم، فروتن باشیم و قلب ما واقعأ بری خدا بطپد. این است روزه واقعی که خدا از هر کدام ما و شما میخواهد .
غذا و خوراک، یکی از اساسیترین نیازهای بدن انسان است و طمع یکی از اساسیترین گناهان. لذا «تسلط بر نفس» بدون تسلط بر بدن و انظباط آن بی معناست. زمانیکه میخواهیم که روزه بگیریم، اول باید با لا نفس سر کش خود حاکمیت و تسلط پیدا کنیم. بدون تسلط بر نفس، روزه ما مثل ای است که ما رژیم میکیریم تا لاغر شویم. پس برای اینکه برای روزه گرفتن آماده شویم، اول فروتنی را یاد بگیریم و از تظاهر و فریبکاری دوری بجوییم.
بایگانی دستهها: Uncategorized
به بهانه صعودی عیسی مسیح به آسمان
عیسی مسیح کیست
وقتی عیسی به نواحی اطراف قیصریه فیلیپس رسید از شاگردان خود پرسید: « بنظر مردم پسر انسان کیست؟» آنها جواب دادند:« بعضی ها می گویند یحیای تعمید دهنده است و عده ای می گویند: الیاس یا ارمیا و یا یکی از انبیاء است.»عیسی پرسید: « شما مرا کی می دانید؟» ( متی فصل ۱۶ آیات ١٣-١٦)
پرسش عیسی در انجیل، نه تنها به شاگردانش بودند بلکه این سوال عیسی مسیح متوجه هر یک از ما انسانها میباشد. عیسی از من و شما، در واقع دو سوال ساده ولی در عین حال بسیار مهمی را میپرسد. او میپرسد، مردم مرا که میدانند؟ شما مرا که میدانید؟ هر یک از ما و شما بالطبع پاسخی برای پرسش اول داریم. بعضی عیسی را یک شخصیت تاریخی مرموز میدانند که شاگردان او چنان چهرۀ واقعیاش را دستخوش تغییر ساخته است که شناختن چهرۀ واقعی عیسی تاریخی امری محال و یا بسیار مشکل خواهد بود. این دسته از افراد میگویند که عیسی در دورهای از تاریخ اسرائیل آمد و رفت و پیروانش از او شخصیتی اسطورهای ساختند.
برای دستۀ دیگر، شخصیت عیسی در دامنۀ گستردۀ از باورهای مختلف جا میگیرد: عدهای او را یک مرد مذهبی خوب قلمداد میکنند و عدهای دیگر او را یک فرد مذهبی معتصب مینامند، و باز عدۀ دیگری او را یک معلم و واعظ بزرگ مذهبی و معلم اخلاق میدانند. دستهای دیگر، عیسی را به عنوان پیامبری مهم برسمیت میشناسند که دورهاش به پایان رسیده است. و بالاخره، مسیحیان جهان، او را مسیح (یعنی کسی که از جانب خدا به جهت ماموریت خاصی مسح شده است) و پسر خدای زنده میشناسند.
در متنی که خواندیم، زمانی که عیسی از شاگردانش پرسید «مردم مرا که میدانند؟»، پاسخ شاگردانش نیز همین چیزها بود. بعضی میگویند تو پیغمبری و بعضی میگویند تو یک مذهبی مثل یحیی هستی که در نهایت سرش را به باد داد و غیره. ولی متعاقب آن پاسخ، عیسی پرسشی دیگر مطرح میکند که جان کلام میباشد. شما مرا که میدانید؟ به عقیدۀ شما عیسی کیست؟
دوست عزیز، پرسش عیسی امروز از من و شما این است. عیسی برای شما کیست؟ آیا او کسی است که باید دربارهاش چیزی آموخت؟ تقریباً تمام پوهنتون مغرب زمین، دانشکدۀ علوم دینی دارند و علوم مذهبی را تدریس میکنند. علتش این است که آنها معتقند که لازم است دربارۀ عیسی و نیرویی که تمدن مغرب زمین را شکل داد و هنوز هم شکل می دهد، مطالعه و تحقیق کرد.
یا شاید از نظر شما عیسی کسی است که نباید طرفش رفت؟ شاید لازم باشد که او را شناخت؟ یا اینکه از نظر شما عیسی کسی است که باید از وی پیروی کرد؟ در پاسخ این پرسش که «شما مرا که میدانید، پطرس پاسخ داد: تو مسیح هستی. تو کسی هستی که خدا به جهت منظور خاصی او را مسح نموده و پادشاه و سرور ساخته است. پطرس به نمایندگی از جانب شاگردان اعلام کرد که عیسی، مسیح و نجات دهندۀ جهان، حاکم واقعی اسرائیل، و پاسخ خدا به عمیقترین پرسش بشریت میباشد.
انجیل متی به ما میگوید که «نام او (عیسی) تا عمانوئیل خواهند خواند که تفسیرش این است، خدا با ما» (متی فصل ۱ آیۀ ۲۳). انجیل مرقس با این کلمات شروع میشوند: «ابتدای انجیل عیسی مسیح، پسر خدا» (مرقس ۱:۱). در انجیل لوقا میخوانیم که فرشتۀ خدا به مریم ظاهر شده به او گفت: «ای مریم ترسان مباش زیرا که نزد خدا نعمت یافتهای و اینک حامله شده، پسری خواهی زایید و او را عیسی خواهی نامید. او بزرگ خواهد بود و به پسر حضرت اعلی مسمی شود» (لوقا ۱ آیات ۳۰ تا ۳۲). و بالاخره این کلمات آغازگر انجیل یوحنا میباشند: «در ابتدا کلمه بود و کلمه نزد خدا بود و کلمه خدا بود. . . . و کلمه جسم گردید و میان ما ساکن شد، پر از فیض و راستی و جلال او را دیدیم، جلالی شایستۀ پسر یگانۀ پدر»
یوحنای رسول در بارۀ کلمه هفت موضوع را برای ما بیان میدارد.
اول: «در ازل کلام بود» در این آیه ما ازلی بودن کلمه را به روشنی می بینیم. کلمه آغازی نداشته و پیش از اینکه موجودات دیگه خلق شوند، او وجود داشت.
دوم: «کلمه با خدا بود.» در این آیه ما شخصیت کلمه را می بینیم. کلمه قدرتی دارد که اهداف خدا را عملی می سازد. برعلاوه یک شخصیت مستقل است که ارتباط او با خدا ابدی و ازلی است که در کار های خدا فعالانه و عملاً شرکت دارد.
سوم: «کلمه خود خدا بود.» در این جا الوهیت کلمه دیده می شود. اگرچه او شخصاً از پدر مستقل است، اما مخلوق نیست و دارای الوهیت است. با وجودیکه در الوهیت وحدت وجود دارد، فرق های شخیصتی در کار های که از آنها به ظهور می رسد در آنها دیده می شود.
چهارم: «همه چیز بوسیلۀ او هستی یافت.» در این جا می بینیم که کلمه خلق می کند. او ارادۀ خدا را بری خلق کردن از ابتدا تا انتها عملی نمود. این هم نشان می دهد که این کلمه مخلوق نیست بلکه خالق است.
پنجم: اینکه «زندگی از او بوجود آمد.» در این جا می بینیم که کلمه زندگی بخش است. این از کلمه و توسط کلمه است که در تمام مخلوقات زندگی وجود دارد.
ششم: «آن زندگی نور آدمیان بود.»، نور آدمیان یعنی آگاهی انسان از موجودیت خالقش است. همان طوریکه کلمه به مخلوقات زندگی را می بخشد، نور را هم می بخشد، از این سبب است که انسان ها در این دنیایی که خدا خلق کرده زندگی میکنند، یک نوع آگاهی از وجود خدا را دارند. مخلوقات نه تنها مدیون کلمه به سبب زندگی شان هستند، بلکه مدیون داشتند این آگاهی هم هستند.
هفتم: « پس کلام جسم گشته بشکل انسان در میان ما جای گرفت.» در این جا می بینیم که این کلمه با این خصوصیات مجسم می شود. او طفلی که در بیت الحم دریک آخور به دنیا آمد، به غیر از این کلمه چیزی دیگرنبود.(انجیل یوحنا فصل ۱ آیات ۱ و ۱۴). اکنون اجازه بدهید که همان پرسش عیسی را از شما دوستان عزیزم بپرسم. برای شما عیسی چه کسی است؟
او برخاسته
عیسی مسیح برای گناهان ما مصلوب شد و برای برگردانیدن ما از گناهان ما قیام کرد اگر عیسی مسیح مصلوب نمی شد و قیام نمی کرد، امروز هیچ ایمانی و امیدی و نجاتی و اطمینانی به حیات جاودن وجود نمیداشت. ولی خدا را شکر که عیسی مسیح مصلوب شد و قیام کرد و حقانیت محبت خدا و مسیحیت و کتاب مقدس و وعده های خدا را ثابت کرد.
بی شک مهمترین دلیل آمدن مسیح و مصلوب شدنش نجات انسانها از گناهانشان بوده در کلام خدا در کولسیان 2:14 چنین می گوید او سند محکومیت ما را همراه با تمام مقرراتی که برضد ما بود محو کرد و آن را به صلیب خود میخکوب نموده از بین برد
یوحنا رسول در رساله اش می نویسد: « ای فرزندان من، این را به شما می نویسم تا گناه نکنید. اما اگر کسی مرتکب گناهی شود، در پیشگاه خدای پدر کسی را داریم که برای ما شفاعت می کند ـ یعنی عیسی مسیح که عادل است ـ زیرا خود مسیح کفارۀ گناهان ماست، نه تنها گناهان ما بلکه گناهان تمام دنیا.»(اول یوحنا 2: 1و2 )
خون مسیح همه گناهان ما را اعم از گناه اولیه و تمام گناهان گذشته ما را پاک می کند و ما را از عذاب وجدان و محکومیت و لعنت آزاد ساخته ، نجات می بخشد.این خوش ترین پیغام برای دنیا است و همان خبر خوش انجیل است که همه می توانند از گناه آزاد شده و فرزند خدا گردند. مرگ مسیح قدرت گناه را در هم شکست. مسیح برای ما مرد تا ما برای او زندگی کنیم.
اهمیت قیام مسیح: قیام مسیح از مردگان بزرگترین رویداد تاریخ بشر و بهترین خبر خوش برای همه انسانها است. قیام مسیح از مردگان اساس مسیحیت است و ما نه فقط باید به آن ایمان داشته باشیم بلکه باید قوت قیام او را بچشیم.
قیام مسیح چنان واضح است که حتی با قوانین این دنیا نیز براحتی قابل اثبات است. تمام کسانی که در این مورد شک دارند می توانند سری به قبر خالی مسیح بزنند و بدانند که او اینجا نیست بلکه برخاسته است.
عکس
بهاران خجسته باد
بهار بهترین بهانه برای آغاز و آغاز بهترین بهانه برای زیستن است. پس آغاز بهار بر شما دوستان عزیز مبارک باد. نوروز، روز نو، بهار نو و فصل نو را از صمیم قلب برای شما عزیزان تبریک و تهنیت عرض میدارم و سال خوب و خوشی را در فضای صفا و صمیمیت در کانون خانوادگی پیش رو داشته باشید.
فصل بهار، معرفت و دوره آموزشی خداشناسی است. گیاهان پس از خواب عمیق زمستانی، حیات مجدّد طبیعت پس از مرگ و خاموشی، به وجود آمدن طراوت و زندگی بهاری پس از فصل بی حسّی و برگ ریزی درختان، همه با سرانگشت نسیم بهار، پدید می آید. بهاری که خود، زاییده قدرت خدا و تدبیر آفریدگار است. انسان که به دامن طبیعت قدم می گذارد و از دیدن گل ها و شکوفه ها و سر سبزی و طراوت لذت می برد،و درمی یابد که قدرتی عظیم، این حیات مجدّد را به طبیعت بخشیده است.
آیا این درسی از بازگشت نیست؟ بهار و سال نو، پیام دارد. پیام بهار و نوروز درباره حیات دوباره انسان هاست، یعنی تولد دوباره. درس خداشناسی و اثبات رستاخیز است، رستاخیز عیسی مسیح از مرده گان . بهار در اصل موسم تازه گی و جوان شدن است. نوروز، زنده گی تازه را از ما می خواهد. او از ما می خواهد که ما روش جدید، کردار و رفتار جدید را یاد بگیریم و سلوک تازه یی در زنده گی خود اختیار کنیم. پیام مسیحیت به تمام مردم دنیا، پیام یک زنده گی نو و تازه است. یعنی پیغام تولد شدن از نو است. البته تولد شدن از روح، نه از جسم. این تولد دوباره که توسط روح مسیح صورت میگیرد، از ما یک انسان کاملا نو میسازد .دوستان گرامی، اگر شما در جستجوی این هستید، که زمستان زنده گی تان، به بهار جاویدان تبدیل شود، راهی را باید انتخاب کنید؛ که بتوانید از طریق آن به آرزوی تان برسید. این راه سپردن زندگی تان به دست عیسی مسیح است، پس او را پادشاه زنده گی خود بسازید، او زنده گی جاویدان به شما خواهد بخشید.
هموطن عزیز، از زمستان سرد و خنک بیرون بیا، بهار و سرسبزی و طراوت در عیسی مسیح است، او برای کفاره گناهان تو به روی زمین آمد. برای تو مرد و برای تو از مرگ قیام کرد. او درین بهارخجسته اینجاست با صدای رسا و قامتی جلال یافته به تو میگوید :«سلام بر شما باد »
نوروز و کابلیان
د ر آن روزگارانِ کابل، نوروز به عـنوان جشـن بهار، نمادی از فرهنگ پارينۀ بومی توسط پير و جوان زن و مرد، با مراسم و آداب نوروزی برگزار می شد.
شهر کهنۀ کابل، قلب تپيندۀ کابل، پيشنۀ ۳۵۰۰ ساله دارد و در دامنههای کوه شيردروازه، کاسه برج و آسمايی در دو طرف دريای کابل از باختر به سوی خاور افتاده است. اين شهر یادگار و نمادی است از باشندگانِ اصلی کابل، باشندگانی که به فرهنگپروری و خرد ورزی، عیاری و جوانمردی مشهورند. سهم کابليان در جنبش های آزادیخواهی، مشروطيت، دموکراسی و پيشرفت سرزمين ما چشمگير بوده و هست. معماری شهر کهنۀ کابل بسيار زيبا بود، اما دريغا که بخش هایی از اين شهر تاريخی، در جريان جنگهای تنظيم ها، در دهۀ هفتاد خورشيدی به خاک يکسان شد. اميد بر آن است که به همت جوانان و فرهنگيان کشور ما بخش های از شهر کهنه کابل به عنوان يادگاری از گذشتگان، بازساری و پاسداری شود و به موزيم تبديل گردد، نامهای شخصيتهای برازندۀ کابل و نام کوچههای آن، بر خيابانهای جديد نيز گذاشته شود
. برگزاری نوروز نزد کابليان به عنوان نماد آفرينيش دوبارۀ طـبـيعت، مژدۀ شکوفه و باران، جشن تکابـو و کار، پيـام آور مهر و هم دلی، رويداد شادیآفرين و شورانگيز بوده و است.
خوب به ياد دارم که در شهر کابل، در دهۀ چهل خورشيدی، کابليان يکی دو هفته پيش از فرا رسيدن نوروز به پيشواز بهار صندلی ها و بخاریها را برمیداشتند و خانهتکانی میکردند، کوچهها را پاک، ديگدانهای آشپزخانه را با کاه گِل بازسازی، ظروف مسی را با قلعی سفيد میکردن. پيش از تاريکی، چراغ روشن مینمودن و دکانداران دکانهای خود را چراغان میکردند و میآرستند، دهقانان فرآوردههای خود را در نوروز به نمايش میگذاشتند و جشن نهالشانی برپا میشد.
در شـب و روز تدارک مقدمات برگزاری نوروز، بازارهای نوروزی شهر کابل گرم و پرتپش بود و كار پيشـهوران و خورده فروشان پررونق. آيين نوروزی نقشِ پويا و نيرومند در انسجام و وفاق خانوادهها داشت و دارد. کابليان در نوروز تلاش میکردند که در هر جايی باشند، به خانه و کاشانۀ خود برگردند، تا در نوروز در جمع خانواده و در کنار سـفرۀ نوروزی باشند. کابليان فرهنگ و آداب نوروزی را رعايت میکردند، يادی از رفتگان، عيادت از بيماران، ديد و بازديد از دوستان و نزديکان همراه با آرزوی سلامتی و سال پربار برای تکتک آنها میپرداختند. محافل شادی و آوازخوانی برپا میداشتند. اين همه و همه در تحکيم صفا و دوستی، مهر و محبت ميان انسانها نقش بارز دارد
آيين نوروزی نقشِ پويا و نيرومند در انسجام و وفاق خانوادهها داشت و دارد. کابليان در نوروز تلاش میکردند که در هر جايی باشند، به خانه و کاشانۀ خود برگردند، تا در نوروز در جمع خانواده و در کنار سـفرۀ نوروزی باشند. کابليان فرهنگ و آداب نوروزی را رعايت میکردند، يادی از رفتگان، عيادت از بيماران، ديد و بازديد از دوستان و نزديکان همراه با آرزوی سلامتی و سال پربار برای تکتک آنها میپرداختند. محافل شادی و آوازخوانی برپا میداشتند. اين همه و همه در تحکيم صفا و دوستی، مهر و محبت ميان انسانها نقش بارز دارد.